امام حسن عسکری:
«لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»
عبادت کردن به زیادى روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
(تحف العقول، ص448)
اصل مطلب :
بعد از نـمـاز
کـمـی هـم تـفـکر کـن
عـبـادتت را کـــامـــل کــن
دنبالش میگشتم،
همه میگفتند: از رگ گردن به ما نزدیک تر است،
میگفتند:همه جا هست
میخواستم حسش کنم،
درکش کنم...
.
.
.
صدای اذان را شنیدم!!!
سجاده ام را پهن کردم،
به نماز ایستادم،
بعد از سجده
تازه او را در دل پیدا کردم!!!
او بین نمازم بود.
اصل مطلب:
چــــــه راههایی که رفتـــــــم
تا بفهمـــــم جــز تــو راهی نیست
خــــــلاصم کن...
از عشـــــقهــایی که گــــاهی هست و گــــاهی نیست . . .
صورتت را بر خاک بگذار،
اینطرف صورت،
آن طرف صورت.
شب ها بلند شو،
داداش جون! اقلا سرت را روی فرش بگذار.
پروردگار این حالت را دوست دارد.
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمــه شبی دفع صد بلا بکند
آیت الله حق شناس ره
اصل مطلب:
بعضی ازسجـــده هـــا
ذکــــر نمی خـــواهــــــد
اشـکـ کافــی اســـتــ بـــرای وصـــال یــــار...
هم رزم شهید علی موسوی می گوید:
» تنها جایی که می شد سراغش را گرفت،نمازخانه بود.
آن قدر مقید بود که نیم ساعت قبل از نماز، به طرف نمازخانه می رفت.
هم خودش مقید به نماز اول وقت بود و هم با اخلاصِ خاصی،
بقیه را به نماز اول وقت دعوت می کرد.
یک بار که من در جلسه ای حضور داشتم و اتفاقاً تا ظهر طول کشید،
ناگهان در باز شد و موسوی با چهره نورانی اش وارد شد و بعد از سلام، از ما پرسید:
برادرا! می بخشید، خواستم بپرسم ظهر شده؟
بعد ما متوجه وقت نماز شدیم و چند لحظه بعد صدای اذان بلند شد.
نحوه تذکر دادن او در آن لحظه خیلی برایم جالب بود«.